شوق پرواز
اجتماعی
چقد بلاگفا و کلا وبلاگستان یه زمانی خوب بود همه از روزانه هاشون و دلتنگیاشون مینوشتن .چندروزیه دلم میخواد منم دوباره شروع کنمو بنویسم گاهی احساس میکنم دلم میخواد حرفامو به کسی بزنم که اما نمیدونم شایدم بنویسم تا سبک بشم😐😐
نوشته شده در شنبه ۱۳۹۵/۰۸/۱۵ساعت 16:39 توسط سارا
|
نمايش باکس نظرات
بستن باکس نظرات
سلام نمیدونم کیا همچنان سفت و سخت به وبلاگ نویسی ادامه میدن و کیا با اومدن برنامه های جدید دیگه سراغی هم از وبلاگاشون نمیگیرن ولی هرچی هست سکوت بلاگفا خیلی دل گیر شده ماکه از اولم خیلی اهل نوشتن نبودیم و کسی هم زیاد سر نمیزد اما خوب هرچی بود وبلاگ بقیه رومیخوندیم خیلی دوست داشتم منم اهل نوشتن خاطرات روزانه تو وبلاگم بودم با تغییرات جدیدی که پیش اومده توی زندگیم ولی خوب نمیدونم شایدم نوشتم چون نوشتن خاطرات توی دفتر یکم سخت تره و وقتگیر اماخوب امنیت و ماندگاریش دیگه تضمین شدست دیگه بلاگفا خاطراتتو نمیخوره با یه نوشابه هم روش خخخخ.
نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۵/۰۵/۲۴ساعت 15:57 توسط سارا
|
نمايش باکس نظرات
بستن باکس نظرات
سلام بعداز مدتهای طولانی این بلاگفا زد همه چیزو ترک ند ولی تا اونجایی که من دیدم برای وب من اتفاقی نیفتاده نیست که خیلی مطلب مهمی نداشتم دست نخورده برگشت خههخخخخ
نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۴/۰۴/۲۲ساعت 1:24 توسط سارا
|
نمايش باکس نظرات
بستن باکس نظرات
سلام به همه البته اگه کسی هنوز هم از اینجا رد میشه امروز اولین پنجشنبه از ماه رجبه اعمالی هست برا ی این شب که اگه کسی توفیقش رو داشت و انجام داد ما رو هم توی دعاهاش فراموش نکنه التماس دعا

نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۴/۰۲/۰۳ساعت 14:36 توسط سارا
|
نمايش باکس نظرات
بستن باکس نظرات
سلام خیلی وقته دیگه به وبم سرنزدم اما حال این روزام اصلا حال خوبی نیست یه حس بد سر درگمی و قاطی دارم که خودمم سر درنمیارم اخ که چقد دلم گرفته کاش ادم گاهی یه هم زبون داشت که همه حرفاشو میفهمید
نوشته شده در شنبه ۱۳۹۴/۰۱/۲۲ساعت 22:35 توسط سارا
|
نمايش باکس نظرات
بستن باکس نظرات
اخ که چقدر روازی اخر سال همش بدو بدو و کاره نمی دونم چرا امسال اینطوریه درس ودانشگاه و پروژه های اساتید محترم از یه طرف کارای نصفه نیمه خونه هم یه طرف اخ چقده کار دارم خداکنه تا هفته بعد تموم بشن این رمان خوندن امروز هم بین این همه کار نمی دونم از کجا پیدا شد یهوویی
نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۳/۱۲/۱۲ساعت 18:29 توسط سارا
|
نمايش باکس نظرات
بستن باکس نظرات

نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۳/۱۱/۰۲ساعت 13:9 توسط سارا
|
نمايش باکس نظرات
بستن باکس نظرات
گراهام بـــل عــــزیز! تلفنی که زنـــگ نمی خورد که نیـــازی به اخــــتراع نداشت!! حوصـــله ات ســـر رفته بود، چــــسب قلـــــب اختراع می کردی می چسباندیم روی ایـــن ترک های قلب صاحب مـــــرده مان و غصـــه زنـــگ نخوردن تلفـــــنی که اختراعش نکرده ای را نمی خوردیم!
نوشته شده در شنبه ۱۳۹۳/۱۰/۲۷ساعت 22:41 توسط سارا
|
نمايش باکس نظرات
بستن باکس نظرات